پرده را برداریم:

بگذاریم که احساس هوایی بخورد.

بگذاریم بلوغ، زیر هر بوته که میخواهد بیتوته کند.

بگذاریم غریزه پی بازی برود.

کفش ها را بکند، و به دنبال فصول از سر گل ها بپرد.

 

پرده/ احساس/ بلوغ/ غریزه/ فصول/ فصول/ فصول/

گل ها...

 

نظرات 3 + ارسال نظر
مهراد دوشنبه 16 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:23

ممنونم ازت مرجان...
اگه نبودی نمیدونستم چی میشد.
واقعا داغون بودم.اینجا موندن دیگه فایدهای نداره.باید رفت...
اینجا آدما رو خورد میکنن.گناه من چی بود مرجان؟ چون خیلی خوش بودم؟؟!!چون می خندیدم؟؟آخه خدای من .من خیلی ناشکرم ولی آخه چرا اینجور...من که توقع زیادی نداشتم.
اینجا غرور آدمو میشکنن...نمی دونم باید چی بگم و بنویسم.
فقط از بابت همه چیز ممنونم.اگه نبودی نمی دونم چی میشد...

saintmary شنبه 21 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 22:53

salam maman hanoz niaomdeh golam.hanoz tehrani.ageh nashod esme ketabo bego maman baram mikhareh

مهراه آسمونی یکشنبه 22 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 14:32

با تو می شه شب رو از ریشه سوزوند
با تو می شه شعر آزادی رو خوند
توی یخبندون این دنیای سرد
می شه با هرم نفسهات گرمی رو تجربه کرد
می شه با بود و نبود نسوخت و ساخت
می شه با فانوس تو قافیه روبه شب نباخت
می شه با نگاه تو دنیا رو زیباتر دید
می شه از لبهای تو بهترین ها رو شنید
می شه دست تو دست هم بذاریم ما بشیم
اگه تو بخوای، منم بخوام، می تونیم رها بشیم
اگه تو بخوای منم بخوام که ما بشیم
می تونیم رها بشیم ، می تونیم رها بشیم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد