سفر خوب بود، تقریباً عالی بود. اما چه فایده؟! وقتی این حال خوب رو نمی تونم نگه دارم.وقتی ثباتی نیست. احساس...میکنم از نظر روحی! نمیدونم کجای این دنیا باید به دنبال آرامش گشت.

نمیدونم تا کی باید درد کشید، و دونست که دلیل این دردها "خود" خودته. دیروز هم با محمد حرف زدم، هم با مهراد، هم با کیا.

یه میل هم از خانم دکتر داشتم، با داداش علی هم چت کردم. خبر نامزدی رز رو هم شنیدم، امروز هم سمیرا کارت عروسیش رو آورد برام دم در، بعد هم آیه اومد ژورنالهای عروس رو که پارسال عمه از امریکا آورده بود،برد که مدل لباس و مو و آرایش انتخاب کنه.

امروز یه کلاس تاینی جدید شروع کردم، دیروز چک حقوق 4-3 تا از کلاسهام رو بهم دادن، نقدش نکردم هنوز. دیشب "دمیان" رو تموم کردم و برای چندمین بار فهمیدم که زندگی چقدر تکراریه.

"شوخی" میلان کوندرا در انتظارمه، اما چون حس میکنم دترمینیزم رو بیشتر و بیشتر برام تداعی میکنه، نمیخوام شروعش کنم فعلاً.

من همچنان "لارا فابین" گوش میدم، اون هم فقط آلبوم tout رو،که لیریکسشو دارم و یه چیزایی میفهمم ازش. داره میخونه:

Parles, parles, dis-le moi sans trembler

اکانت 24 ساعته ندارم و باید فردا این متن رو پابلیش کنم.امروز صبح زنگ زدم انتشارات کردگار، واسه اون کتاب مسخره که خودم هیچ اعتقادی بهش ندارم، بلکه بشه چاپش کرد ترجمه اش رو. باید حضوری برم.

پرشین بلاگ هم که هک شده و کلّی من از مری و پاسارگاد دور شدم. گاهی حس میکنم بلاگنویسی تنهاترم کرده.

درست نیمه شبه. دلم میخواست کسی بود باهاش میخوابیدم.

 

 

تیکه بالا رو دیشب تایپ کردم. اولین پنج شنبهٔ ماه رجب رو روزه گرفتم، نماز لیله الرغائب رو هم خوندم. امروز هم روزه ام، دیشب آخر شب یه هو نیت کردم. گفتم شاید کمی حالم رو بهتر کنه.

امروز شنیدم که پرشین بلاگ باز راه اندازی شده،با پسوند ir البته.

پر از حرفم، اما لال شدم باز.

 

در این کوچه هایی که تاریک هستند

من از حاصل ضرب تردید و کبریت می ترسم.

 

نظرات 2 + ارسال نظر
مهراد شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:59 http://123

بیا ای مرگ!
بنگر چه سان بی قرار و غمگینم.
بیا و مرا به بزم خود مهمان کن
بیا تا سر بر دامانت بگذارم و رهسپار ابدیت شوم.
بودن را چه سود وقتی مرا پپیوندی با زندگی نیست؟
بیا ای مرگ!
روزگاریست که تو را می طلبم و تو از من گریزانی
رحم بر دیدگان خونبارم کن، دل بر قلب پاره ام بسوزان
بیا ای مرگ و مرا به آسایش ابدی برسان
گناهم چیست که حتی تو هم از من گریزانی؟
فرشتگان همه خوابند وخدا هم روی ازاین بنده ی ناسپاسش برگردانده
بیا ای مرگ!
بیا که سراپا گناهم .بیا که غرق حسرت و آهم
شکستنم را دیدند، فریادم را شنیدند اما چشم فرو بستند ومرا ندیدند.
بیا ای مرگ!
از این زندگی سیرم، رهایم کن میخواهم بمیرم، من کنج این قفس اسیرم
از خود بیزارم، سایه ای لرزان بر رخ دیوارم!!!

خدایا اگر مرا به جرمم مواخذه کنی من تو را به بخششت مواخذه میکنم
خدایا چشمانم را از زمین جدا کن تا تو را بهتر دریابم

tear smile چهارشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1386 ساعت 02:15

همیشه با سفر،همیشه به آرامش
وااااای دیدی چه زود ماه شعبان امدش؟؟؟
چقدر دوس داشتم میرفتم پیشواز ماه مبارک
گووارشم همراهیم نمیکنه...
قبول باشه گلئیئییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد